عطر تنت اینجا پیچیده،
روی مبل ها، لای قاب عکس ها،
پشت برگ های تقویم کنار میز، روی عقربه های
ساعت اتاق، که با هر ضربه ی ثانیه اش طوفانی از عطرت برپا می کند
. عطر تنت اینجا نشسته، لا به لای گرد و خاک این میز کهنه،
زیر فرش ها، روی تار عنکبوت گوشه ی سقف، با هر ضربه ی پای عنکبوت ها، بارانی از
عطرت توی اتاق می بارد. تقویم ورق می خورد، ثانیه ها می کوبند، عنکبوت ها به رقص می نشینند، من از
عطرت مست می شوم.
عطر تنت اینجا خانه کرده، لای تار و پود لباس هایم، توی زیر سیگاری، پای این سیگارهای نیمه سوخته، که در
هر کامشان انبوهی از عطرت را در هوا می پراکنند. من پای هر کام، در رقص هر دود، از عطرت مست می
شوم.
فردا رهگذرانِ همیشه ی این خیابان کلمات خیس خورده ی پنجره ای را زیر لب زمزمه می کنند :
اتاقم هوایش را با تو قسمت کرده
تو را هر لحظه نفس می کشم
دود می کنم
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 281