برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 319
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 306
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 277
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 273
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 358
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 278
عطر تنت اینجا پیچیده،
روی مبل ها، لای قاب عکس ها،
پشت برگ های تقویم کنار میز، روی عقربه های
ساعت اتاق، که با هر ضربه ی ثانیه اش طوفانی از عطرت برپا می کند
. عطر تنت اینجا نشسته، لا به لای گرد و خاک این میز کهنه،
زیر فرش ها، روی تار عنکبوت گوشه ی سقف، با هر ضربه ی پای عنکبوت ها، بارانی از
عطرت توی اتاق می بارد. تقویم ورق می خورد، ثانیه ها می کوبند، عنکبوت ها به رقص می نشینند، من از
عطرت مست می شوم.
عطر تنت اینجا خانه کرده، لای تار و پود لباس هایم، توی زیر سیگاری، پای این سیگارهای نیمه سوخته، که در
هر کامشان انبوهی از عطرت را در هوا می پراکنند. من پای هر کام، در رقص هر دود، از عطرت مست می
شوم.
فردا رهگذرانِ همیشه ی این خیابان کلمات خیس خورده ی پنجره ای را زیر لب زمزمه می کنند :
اتاقم هوایش را با تو قسمت کرده
تو را هر لحظه نفس می کشم
دود می کنم
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 277
روزها، روزهای ننوشتن است.
مثل همین بارانی که باید بیاید و نمی آید.
دستم را پشت حصاری که از کلمات خالی ست، زندانی کرده اند.
مثل مردی که خیابان ها را فریاد می زد و حالا سال هاست که از کوچه های این شهر دور است.
دستم هر روز دیوارهای زندان را پی کلمات می کوبد. خیابان ها از فریاد خالی اند.
روزها، روزهای در تراس نشستن و چشم به آسمان دوختن است.
تو حتم داری که باران می بارد.
دست هایت
را به من بده،
ما از پشت دیوار هزار زندان، کلمه ها را می یابیم و خیابان ها را پر از فریاد می کنیم.
عشقم شبنم...برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 273
در پناه آغوشت ( متن عاشقانه )
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم
و هر زمان خوابش را
میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ،
عشق است که من و تو را
نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 290
برچسب : نویسنده : عیسی کاردرست delroba05 بازدید : 261